نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





سخنان کورش کبیر

 

کوروش بزرگ یا کوروش کبیر (Cyrus) (به پارسی باستان: KU‎‎U‎‎RA‎‎U‎‎SHA‎ ) همچنین معروف به کوروش دوم (۶۰۰ یا ۵۷۶ تا ۵۳۰ یا ۵۲۹ پیش از میلاد)، نخستین پادشاه و بنیان‌گذار شاهنشاهی هخامنشی (۵۵۹-۵۲۹ پیش از میلاد) است.او به شاه چهار گوشه جهان شهرت دارد (شاه پارس، شاه انشان، شاه ماد، شاه بابل، شاه سومر و اکد )

بخاطر بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون و گسترش تمدن، شناخته شده‌است.

 

ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را، به منزله مسیح پروردگار بشمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌دانستند.

پدر : کمبوجیه یکم
مادر : ماندانا
نژاد : هخامنشی
تولد : ۶۰۰ یا ۵۷۶ پیش از میلاد
زادگاه : پارس
همسر : کاساندان
فرزندان : کمبوجیه/بردیا/آتوسا/آرتیستون/مروئه
مرگ : ۵۳۰ یا ۵۲۹ پیش از میلاد
محل درگذشت : سیردریا
آرامگاه : پاسارگاد


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط امیرارسلان در 8:16 | |







کورش کبیر

هرگز نخواب کورش
دارا جهان ندارد،
سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در!
هفت آسمان ندارد
کارون ز چشمه خشکید،
البرز لب فرو بست
حتی دل دماوند،
آتش فشان ندارد
دیو سیاه دربند،
آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو،
گرز گران ندارد
روز وداع خورشید،
زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان،
نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا،
نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما،
تیر و کمان ندارد
دریای مازنی ها،
بر کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز،
میهن جوان ندارد دارا !
کجای کاری،
دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند،
دارا جهان ندارد آییم به دادخواهی،
فریادمان بلند است اما چه سود،
اینجا نوشیروان ندارد
سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس، شیر ژیان ندارد
کوآن حکیم توسی،
شهنامه ای سراید شاید
که شاعر ما دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش،
ای مهرآریایی بی نام تو،
وطن نیز نام و نشان ندارد

 

 


[+] نوشته شده توسط امیرارسلان در 10:30 | |







 

 

 

 

تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم چون تو پاک

 

 

 

هستي

 

 

 


مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم

 

 

 

براي

 

 

 

هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم

را

با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم


[+] نوشته شده توسط امیرارسلان در 15:18 | |







دل فروش

 

 

گفتمش : دل می خری ؟

پرسید چند؟

گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !

خنده کرد و دل زدستانم ربود

تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل ز دستش روی خاک افتاده بود

جای بایش روی دل جا مانده بود ......


[+] نوشته شده توسط امیرارسلان در 11:15 | |







چشم

 

 ز چشمت چشم آن دارم که از چشمانت نیندازیم

           

                          به چشمانت که چشمانم به چشمان تو می نازد

 

به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد


[+] نوشته شده توسط امیرارسلان در 9:32 | |